ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
می خوام۳ تا داستان جالب براتون تعریف کنم.البته همه ی این
داستان ها واقعین!
استادی در دانشگاه ادتو ی ترکیه هست که فلسفه تدریس میکنه البته اسم این استاد رو نمیدونم.این استاد در رشته ی خودش بسیار کار درسته!و همیشه امتحان هایی که از دانشجو هاش می گیره سخت هستن و بعضی از سوال هاش خیلی معروف می شه.در واقع همیشه استاد خبر سازی بوده!
در یکی از امتحانات درس فلسفه،۴دانشجوی پسر ایرانی درس نمی خونن!شب قبل از امتحان مشغول عیاشی بودن و صبح روز امتحان نمی تونن از خواب ناز بیدار شن و ذاتا برنامه ی بیدار شدن هم نداشتن.چند روز بعد پیش استاد می رن و بهانشون این بوده که ماشینشون پنچر شده و نتونستن به امتحان برسن!استاد قبول میکنه ازشون امتحان بگیره،هر کدوم رو در یک گوشه ی کلاس می شونه و سوال امتحان این بوده:کدام چرخ ماشین پنچر شده بود؟!
در یک امتحان سوال این بوده:ریسک چیست؟
هر کسی چیزی می نویسه و یک دانشجو در جواب این رو می نویسه:ریسک این است!و ورقه ی خالی رو به استاد تحویل می ده!استاد پس از اصلاح برگه به اون نمره ی ۲۰ می ده.این سوال در امتحان پایانی دوباره تکرار می شه:ریسک چیست؟و دوباره همین دانشجو همان جواب رو می ده...اما این بار صفر می گیره!
جواب استاد به اعتراض اون دانشجو:تکرار دوباره ی یک ریسک حماقت است نه ریسک!
در امتحانی دیگر...
استاد یک صندلی رو می ذاره جلو و سوال این بوده:ثابت کنید این صندلی این جا نیست!
همه مشغول نوشتن و استفاده از علم فلسفه و کلام می شن ولی جواب یکی از دانشجویان این بوده:کدام صندلی؟!
حالا شما اگه جرات دارین جواب یکی از استادای ما مثلا خیر الهی رو این جوری بدین...احظار می شین کمیته انظباطی!
البته من از این داستان آخر خیلی استفاده کردم!مخصوصا در درس ریاضی 1!مثلا در امتحان اومده بود انتگرال های زیر را محاسبه کن،منم نوشتم کدوم انتگرال!
یا امروز خیر الهی ازم پرسید اخلاق چیست؟گفتم اخلاق این است!یکی زدم در گوش بقلی اونم فوشم داد!
یا امروز سر کلاس ادبیات دیر رفتم به استاد گفتم چرخ ماشینم پنچر شده بود!اونم حسین بحرینی رو نشوند یه گوشه بهش گفت بگو کدوم چرخش پنچر شده بود وگرنه این ترم می ندازمت!
البته نا گفته نمونه ما هم همچین استادانی داریم و اینطور نیست که فقط امثال این دانشجویان تو دانشگاهمون باشن.
یکی از این استادان آقای سبحانی هستند که انصافا از فرزانگان این مرزو بومند!
مثلا سوال یکی از امتحاناتشون این بود:چیست؟!اکثر خر خون ها شروع به نوشتن می کنن اما جواب میلاد ایمنی این بود:چی چیست؟!
به هر حال دانشگاه ما درسته که در یک رنکینگ جهانی رتبه ی ۵رقمی آورده(مثل اکثر دانشجوهاش)ولی چیزی کمتر از یک دانشگاه با رتبه زیر ۲۰۰ نداره!چه دانشجوهاش چه استاداش!بقیش همش حرفه!
خوب بابت غلط های املایی عذر می خوام و هدفم هم خندوندن نبود به نظرم سوالای جالبی بودن گفتم شمام بشنوین!
نظر بدین بفهمیم مطلب رو خوندین!
mr eib poush naghean aali bud faghat man ye soali dashtam manam dar javabe un antegraal zadam kodum antegral?pas chera sobhani behem nomre nadad?
مگه به من نمره داد؟!به زور چک و لقد ازش گرفتم!
kheyli bahal bood koli khandiam bazam az in posta bezarin jaleb mishe
چشم تلاشمو می کنم.آخه باید پیش بیاد!
حسین
داستانش خیلی جالب بود ولی آخریاش خیلی بیشتر باحال بود!!!!! بانیلوفر کلی خندیدیم!!!!






من
اینم نیلو
چاکریم!
سلام منو الهام با همیما!!!!
بازم چاکریم!
حسین با حال بود.
ولی جدا راستشو بگو .قضیه خیراللهیو از خودت در نیوردی؟؟(میرم از مرتضی میپرسما؟؟)
بابا فقط اصل داستان واقعی بود!
هاااا!اسکلم کردی؟!
سلام آقای عیب پوش
چون تازه به جمع نظردهندگان وارد شدم لازم دیدم اول بابت وبلاگ خیلی خوبمون ازتون تشکر کنم اما درمورد متن....
خیلی متن جالبی بود_آدم یادمیگیره بعضی وقتا چطور باید جواب بده_
چاکریم در مورد وبلاگ هم اگر اصرار و استارت سبحان نبود شاید هیچ وبلاگی هم نبود!
حسین
salam

ahmadreza harchi hosen bege ein vagheate sanadesham mojode
rasti hoseyn beine khodemon bashe riazi nomra ro ba chak o lagad az aria gerefti
دیگه این چجور بین خودمون موندنیه؟!ماشالا!منم تو دبیرستان بچه درس خون بودم تقلبم می دادم ولی هیچوقت اینقدر مثل آریا فخر فروشی نکردم!حالا یه تقلبی داده دستشم درد نکنه ولی دیگه لازم نبود انقدر همه جا جار بزنه!ایشالا بتونم جبرانش کنم که دیگه انقدر منت نذاره.
حسین